شعر در مورد کبریت
شعر در مورد کبریت
شعر در مورد کبریت ,شعر نو در مورد کبریت,شعر کودکانه در مورد کبریت,شعر در مورد دخترک کبریت فروش,شعر درباره کبریت,شعر درباره کبریت سوخته,شعر کبریت خیس,شعر کبریت خیس عباس صفاری,شعر کبریت خیس,کتاب شعر کبریت خیس,شعر کبریت پیش دبستانی,شعر کبریت لطفا,شعر کبریت,شعر کبریت کودکانه,شعر کبریت سوخته,شعر کبریت حمید عسگری,شعر کبریت برای کودکان
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد کبریت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
کبریت کشیده ام روی من
و خودم را پرت کرده ام
از ارتفاع چشم هایت
بعد از تو
بهم زده ام باخودم
مثل تو که با من
به هزار دلیل منطقی…!
شعر در مورد کبریت
یک جنگل مداد
حرف داشتم اگر
سوخته کبریت تو
امانم می داد.
شعر نو در مورد کبریت
کبریت های سوخته هم،
روزی درخت های شادابی بوده اند
مثل ما،
که روزگاری می خندیدیم
قبل از اینکه عشق روشنمان کند!
شعر کودکانه در مورد کبریت
خدانگهدار عُمرهای کاغذی!
که بقای باشکوهتان
به بازیگوشی کبریت و انگشتی بسته است
شعر در مورد دخترک کبریت فروش
روزهای رفته
به چوب کبریت های سوخته می مانند
جمع آوری شده
در قوطی خویش
هر کاری می خواهی بکن
آن ها دوباره روشن نمی شود
شعر درباره کبریت
هر تکه ی پیرهنت را که میدرم
فصلی گمشده می یابم، از سرگذشت جهان
انگار آنچه ما تاریخ می گفتیم
به اندازه ی عمر کبریتی بود
شعر درباره کبریت سوخته
کاش بتوانم نام تو را فریاد بزنم
به چاه های بی انتها ، به ستاره ی لغزان
حتی به چوب کبریتی
که در دورترین موج اقیانوس افتاده است
شعر کبریت خیس
افروخته در تاریکی شب
سه چوب کبریت یک به یک
نخستین برای دیدن رویت
دومین برای دیدن چشمانت
و آخرین برای دیدن لبانت
و تاریکی محض
تا به یاد آرم این همه را
و سخت در آغوش گیرمت
شعر کبریت خیس عباس صفاری
مانند حریقی بزرگ با همان کبریتی
که سیگاری را روشن می کند
مانند عشق در یک نگاه و به دل نشستن
صدایی که تو را جذب می کند
شعر کبریت خیس
میروی ، برمیگردی ، قدم میزنی
ما نشستهایم
ما ساکت و خاموش نگاهت میکنیم
انگار بوی کبریت و کبوتر سوخته میآید
کتاب شعر کبریت خیس
از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم
تا پلهها و تو را گم نکنم
کبریت را که افروختم ، آغاز پیری بود
گفتم دستانات را به من بسپار
که زمان کهنه شود
و بایستد
شعر کبریت پیش دبستانی
ترجیــــح دادم لحـــن پُرسوزم بفهمـــاند
کبریت های بی خطر خیلی خطر دارند!
بهتــر! فرشته نیستم ، انسانِ بـــی بالــــــم
چــون ساده ترکت می کنند آنان کـه پَر دارند
شعر کبریت لطفا
آمد کبریت بر آتشی
گفت برون آ بر من دلبرا
صورت من صورت تو نیست لیک
جمله توام صورت من چون غطا
شعر کبریت
گرمی رفتار اگر این است مجنون مرا
خار صحرای جنون کبریت احمر می شود
صحبت روشن جبینان آفتاب رحمت است
سنگ در میزان ماه مصر گوهر می شود
شعر کبریت کودکانه
در دل آتش روم لقمه آتش شوم
جان چو کبریت را بر چه بریدند
ناف آتش فرزند ماست تشنه و دربند ماست
هر دو یکی می شویم تا نبود اختلاف
شعر در مورد کبریت
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد اسم حنانه
شعر در مورد اسم حمید
شعر در مورد اسم حدیث
شعر در مورد گل شمعدانی
شعر با م
- ۰ نظر
- ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۰۲