شعر در مورد رنگین کمان ؛ 71 شعر کوتاه در مورد رنگین کمان
شعر در مورد رنگین کمان
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد رنگین کمان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
امیدوارم رنگین کمان
پس از هر باران از ابر های دلت
خانه نشین آسمان چَشمانت باشد!!
شعر در مورد رنگین کمان
زندگی مثل ،
یک رنگین کمان،
خیمه می زند ،
بر بام جهان
شعری در مورد رنگین کمان
سرخ سرخ سرخ،
چون گل انار
سبز سبز سبز،
مثل شالیزار
شعر در مورد رنگین کمان
آبی آبی،
مانند دریا،
هر لحظه در آن،
موجی ست پیدا
شعر کوتاه در مورد رنگین کمان
بنفش بنفش،
چون رنگ شب بوست
اگر چه تیره ،
خوش عطر و خوش بوست
شعر کودکانه در مورد رنگین کمان
گل نارنجی ،
کمی آن سو تر ،
روزی شکفته،
یک روز پر پر
شعر زیبا در مورد رنگین کمان
زرد زرد زرد،
مثل صدها برگ؛
می ریزد پاییز ،
آن را با تگرگ
شعری درباره رنگین کمان
یک ابر کبود،
سنگین سنگین،
می کند گاهی،
دلت را غمگین
شعر نو درباره رنگین کمان
یک لحظه پیدا ،
رنگین و زیبا
لحظه ای پنهان،
از دیده ی ما
شعر کودکانه درباره رنگین کمان
همه چیز اگر کمی تیره می نماید باز روشن می شود زود
تنها فراموش نکن این حقیقتی است،
بارانی باید تا که رنگین کمانی برآید!
ولیموهایی ترش تا که شربتی گوارا فراهم شود
وگاه روزهایی در زحمت تا که از ما انسانهایی تواناتر بسازد
خورشید دوباره خواهد درخشید ،زود خواهی دید…
شعر درباره رنگین کمان
قبل از خواب
مرا با چشم های دیروزم
به یاد بیاور
با همان خنده ها
و رنگین کمانی که
در رگ هایم جریان داشت
شعر در باره رنگین کمان
چگونه بغل بغل رویا در آغوش داری؟
چطور رنگین کمان به گردنت آویخته ای؟
چطور دریا دریا دوستت دارم پشت پلک هایت هست و
خروار خروار بوسه در دهانت!
چگونه است که اینگونه است حسم به تو؟
مگر اینکه…
تو عشق نباشی!
شعر درباره رنگین کمان
چشم هایم را که بستم
عطر بهشت مرا برد به …
جایی که گناه متولد نمی شد!
پر از بوسه و نگاه های عاشقانه
جایی که هرم یک نفس تنم را تب دار می کرد
لبالب از ستاره، رنگین کمان و باران!
شعری در باره رنگین کمان
چیزی به من بگو
مثل بهار
مثلا شکوفه کن!
و یا ببار
مانند رحمتی بر درونم
یا رنگین کمان باش و
روحم را در آغوش بگیر
چیزی بگو
فراتر از حرف باشد
جانم را لمس کند
چیزی بگو
مثلا کنارت هستم…
شعری زیبا در مورد رنگین کمان
به بهار می مانی که چون می آید، درخت خشکیده شکوفه می کند.
برای فردای مان چه رویاها در سر دارم!
آن رنگین کمان دوردستی که خانه ی ماست،
و در آن، شعر و موسیقی لبان یکدیگر را می بوسند و در وجود یکدیگر آب می شوند
شعر در باره ی رنگین کمان
گاهی باید در خانه می ماندم و
به رویای رنگین کمان فکر می کردم
گاهی هم
به خیابان می زدم
چترم را باز می کردم
و به صدای باران
قبل از زمین خوردنش گوش می دادم
باید زمان می گذشت
من و باران باهم دوست می شدیم
بعد زیبایی ات
آرام… آرام
روی گونه هایم می نشست.
شعرهای کودکانه درباره رنگین کمان
چیزی در تو مرا به احساس عاشقانه می برد
آن سان که برکه ها ترانه ی رنگین کمان ها را
